اولین بار که وارد میدان زمان شدم فهمیدم نقطه ی بی مرز جهان همین جاست. جایی فرای مکان.. جایی جاری در زمان...من اینجا همه ی آدم های دنیا را دیده ام... همه ی دوست های دور و نزدیکم را.. دوست برزیلی ام را.. دوست های آرژانتی ام را.. شیرین را..
اینجا نقطه ای ست که کروی بودن دنیا آغاز می شود. اینجا سرآغاز دایره است.
.
گروه اول یک عده جوانان سیاه پوست اهل محله ی برانکس نیویورک هستند.که حرکات آکروباتیک انجام می دهند و می رقصند و از روی همدیگر می پرسند. مردم دورشان جمع می شوند و بعد از تمام شدن نمایش،پول ها جمع می شود و.. برانکس همسایه منهتن است.. یکی از فقیرترین محله های دنیا کنار مرکز بانکداری و پول جهان...
.
جلوترش می توانید با میکی ماوس ها و اسپایدرمن و عروسک های دیزنی لند عکس بگیرید. گاهی تعدادشان با توریست ها برابری می کند. توی ماسک جوجه و ادرک و موش،خانوم های اسپنیش دارن از گرما هلاک می شوند اما هی دنبالت می آیند و می گویند " وان دالر" " وان دالر" یعنی هر عکسی که بگیرید با ما یک دلار می شود.
.
گوشه و کنار میدان،ماینکن ها و مدل ها و عکاس ها هستند که مشغول اند به عکس گرفتن. مردم هم از عکاس و مدل با هم عکس می گیرند. من هم گرفتم. دختر،روی پاهایش بند نبود. کفش پاشنه بلندش،پاهایش را می زد اما نمی شد که بی خیال شود.
.
نماد آزادی هم ازدواج کرد ه.. دوتا شده اند. یک خانوم و آقای طلایی و آبی با مشعل های کریسمسی رنگ به رنگ در دست. با ان ها هم می توانید عکس بگیرید.
.
آن وسط بودایی ها این همه راه را از تبت آمده اند و دین شان را تبلیغ می کنند. با لباس های خاکی شان در میان توریست ها راه می روند تا جویندگان حقیقت را پیدا کنند. حرف می زنند. عکس و کتابچه ی بودا را به یادبود می دهند و...
.
سه قدم آن طرف تر دین بودا و سالکان حق،دحترهای لخت هستند با نقاشی پرچم آمریکا.. لخت لخت هستندآ... یعنی همه اش نقاشی ست :0 به یک جاهایی شان هم پرهای خیلی کوچک آویزان کرده اند.بعد می گویند بیایید با ما عکس بگیرید. هر عکس هم می شود دو دلار...
.
یک خانومی هست که لباس آبی پوشیده و گل های رز قرمز در دست دارد. راه می رود و به بعضی از خانوم ها گل می دهد. از طرف انجمن سرطان سینه آمده و...
.
یک پله های قرمزی هست در انتهای میدان. می توانی بنشینی و نگاه کنی که چطور یک حجم گوشتی ه ناچیزی هستی در میان هجمه ی رنگ به رنگ آدم ها.. می توانی بنشینی در رنگ و نور و تلویزیون های بزرگ و صدای دین و دخترهای لخت و سیاه های فقیر برانکس و پولدارهای نیویورکی و توریست های سرخوش، هی خودت را نگاه را نگاه کنی... هی پلک بزنی،هی خودت را نگاه کنی..
هی پلک بزنی،هی دلت تنگ شود برای خودت.. هی پلک بزنی،هی همه جا نقطه های نور ببینی و صداهای هستی...
.
.
راضیه مهدی زاده
اینجا نقطه ای ست که کروی بودن دنیا آغاز می شود. اینجا سرآغاز دایره است.
.
گروه اول یک عده جوانان سیاه پوست اهل محله ی برانکس نیویورک هستند.که حرکات آکروباتیک انجام می دهند و می رقصند و از روی همدیگر می پرسند. مردم دورشان جمع می شوند و بعد از تمام شدن نمایش،پول ها جمع می شود و.. برانکس همسایه منهتن است.. یکی از فقیرترین محله های دنیا کنار مرکز بانکداری و پول جهان...
.
جلوترش می توانید با میکی ماوس ها و اسپایدرمن و عروسک های دیزنی لند عکس بگیرید. گاهی تعدادشان با توریست ها برابری می کند. توی ماسک جوجه و ادرک و موش،خانوم های اسپنیش دارن از گرما هلاک می شوند اما هی دنبالت می آیند و می گویند " وان دالر" " وان دالر" یعنی هر عکسی که بگیرید با ما یک دلار می شود.
.
گوشه و کنار میدان،ماینکن ها و مدل ها و عکاس ها هستند که مشغول اند به عکس گرفتن. مردم هم از عکاس و مدل با هم عکس می گیرند. من هم گرفتم. دختر،روی پاهایش بند نبود. کفش پاشنه بلندش،پاهایش را می زد اما نمی شد که بی خیال شود.
.
نماد آزادی هم ازدواج کرد ه.. دوتا شده اند. یک خانوم و آقای طلایی و آبی با مشعل های کریسمسی رنگ به رنگ در دست. با ان ها هم می توانید عکس بگیرید.
.
آن وسط بودایی ها این همه راه را از تبت آمده اند و دین شان را تبلیغ می کنند. با لباس های خاکی شان در میان توریست ها راه می روند تا جویندگان حقیقت را پیدا کنند. حرف می زنند. عکس و کتابچه ی بودا را به یادبود می دهند و...
.
سه قدم آن طرف تر دین بودا و سالکان حق،دحترهای لخت هستند با نقاشی پرچم آمریکا.. لخت لخت هستندآ... یعنی همه اش نقاشی ست :0 به یک جاهایی شان هم پرهای خیلی کوچک آویزان کرده اند.بعد می گویند بیایید با ما عکس بگیرید. هر عکس هم می شود دو دلار...
.
یک خانومی هست که لباس آبی پوشیده و گل های رز قرمز در دست دارد. راه می رود و به بعضی از خانوم ها گل می دهد. از طرف انجمن سرطان سینه آمده و...
.
یک پله های قرمزی هست در انتهای میدان. می توانی بنشینی و نگاه کنی که چطور یک حجم گوشتی ه ناچیزی هستی در میان هجمه ی رنگ به رنگ آدم ها.. می توانی بنشینی در رنگ و نور و تلویزیون های بزرگ و صدای دین و دخترهای لخت و سیاه های فقیر برانکس و پولدارهای نیویورکی و توریست های سرخوش، هی خودت را نگاه را نگاه کنی... هی پلک بزنی،هی خودت را نگاه کنی..
هی پلک بزنی،هی دلت تنگ شود برای خودت.. هی پلک بزنی،هی همه جا نقطه های نور ببینی و صداهای هستی...
.
.
راضیه مهدی زاده