من هی اصرار می کردم که بیا با همدیگه دوران عاشقی رییسیان رو ببینیم. حمید می گفت نه بابا فیلم ایرانی نبینیم. نت فیلیکس داریم که...
حمید خوابید و شب تنهایی نشستم به نگاه کردن فیلم رییسیان.. به روزهای کارگاه فیلمسازی فکر می کنم..
اصلا فیلم ش هم به خاطر همین دیدم. دوران عاشقی رو.. که به اون روزها فکر کنم.. که یکهو چقدر خوشحال شدیم.. بعد از چند جلسه از خاطرات ش تعرفی کردن گفت بچه ها طرح دفاع مقدسی بنویسید اگه تصویب شد با هم دیگه بودجه می گیریم و فیلم می سازیم.. قرار شد گروه گروه بشیم و ما یه گروه بزرگ شدیم و با خودمون با مصطفی و محمد و سپیده و سعید قرار گذاشتیم همه مون طرح فیلمنامه بنویسم و ببریم و... اما یه جوری همه به من تاکید بیشتر کردند.. منم از خدام بود.. می مردم برای نوشتن.. برای اینکه از خیال پردازی ت بودجه بگیری...
رفتم و تو یه هفته سه تا طرح نوشتم و .. نه نه.. پنج تا بود که رییسان تعجب کرد و درحالیکه خیلی هامون یادمون رفت اون روز بیاریم کلی حال کرد و سپاس و قدردانی از من و گفت می خونم و جلسه ی بعدی بهتون می گم نتیجه رو...
جلسه ی بعدی که اومد سر کلاس گفت خیل یاز طرح هاتون بد که نه افتضاح بوده و.. بعد شروع کرد از یکی از طرح ها تعریف کردن.. خیلی شبیه داستان من بود اما من فکر نمی کردم مال من باشه.. بود.. خیلی داغ شده بودم و خجالت هم کشیدم ولی داشتم از خوشحالی می مردم و قرار شد طرح فیلمنامه ی ما تصویب بشه و ما بریم بودجه و کارهای پیش تولید رو انجام بدیم.
.
..
سه بار رفتیم و اومدیم. مصطفی شده بود کارگردان و هر روز می رفت و هی می گفتن طرح تون ناقص ه و ما درک نمی کنیم و...
آخرین بار گفتند نویسنده بیاد با خودش حرف بزنیم و برامون توضیح بده و ..
رفتم.. تیپ هم تا جایی که می تونستم مثبت کردم.. اما تیپ رنگی من برای اونجا باز هم مثبت نبود.
ته یه کوچه ی بن بستی بود با یه تابلوی آبی بزرگ.. بعد هم هی من رو از این اتاق به اون اتاق بردند.
برام چای آوردند و قند و تحویلم گرفتند.
یه پسر جوون که خوب بود از نظر تیپ و قیافه.. یعنی خوب نمره ی قبولی رو می گرفت اومد و کلی باهام حرف زد و کلی حرف زدیم و حرف زدیم و ازم توضیح خواست .. خوب راستش من زیاد آدم توضیح دادن نیستم.. اما قبل ش با بچه های گروه کلی حرف زدیم و اونا کلی منو پر کرده بودن که امیدمون به توعه و این بگو و ...
.
خیلی حرف زدیم و در نهایت بهم گفت این طرح فیلم کوتاه نیست و خیلی مارو ببخشید و .. بودجه ای نمی تونیم بدیم...
.
این اولین شکست من نبود اما یکی از تلخ ترین هاش بود چون پای چندتا آدم عشق فیلمسازی امیدوار دیگه هم وسط بود.
.
تموم شد... فیلم دوران عاشقی با باز و بسته کردن چشم های لیلا حاتمی شروع و تموم شد :/
.
.
دارم می گردم که طرح فیلمنامه رو پیدا کنم.. کلی ایمیل های قدیمی... کلی خاطره های بالااومده... با آدم های زیادی.. که هستند و نیستند و پررنگ تر شدند و کمرنگ تر..
ایمیل هام به اون روزهای امیدوار فیلمسازی نزدیک شدند. این ایمیل ها رو دارم.
.
Message body
طرحش که کامله ولی دارم رو خود فیلمنامه کار می کنم. تموم شد می دم بهت که بازنویسی ش کنیم. درضمن ما که نمی تونیم سریع شروع کنیم تا وقتی که رییسیان بودجه ی طرحو اکی کنه.
راستی کی وقت داری من لپ تاپ بزرگمو بیارم بدم بهت؟ مثلا 5شنبه وقت خالی داری؟؟
From <https://mg.mail.yahoo.com/neo/launch?.rand=8cd9rtvcjqj2g#3808734912>
..
To
• Mehdizade- Razi
Message body
طرح عکس:
طرح خوبی است اما اگرچه ظاهرا ساده میآید اما ساخت آن زمان بر و هزینه بر است نمایش جنگ برای تاثیرگذاری بیشتر لازم است و امری انکار ناشدنی است به همین خاطر پول کلانی را می طلبد در غیر این صورت طرح در نطفه خفه میشود و آن جذابیت و داستانگویی را حفظ نمی کند. اما به هرحال به عنوان یک قصه قابل قبول است و البته نه در قالب کوتا بلکه زمینه چینی ها و پیگیری داستان زمان می طلبد و زمان این فیلم نیمه بلند تا بلند را نیاز دارد.
زنی که ماند زنی که رفت
این طرح خوبی نیست و می توان چند فیلم بلند ایرانی نام برد که بخشی از خورده طرحهایشان همین طرح است
طرحی تکراری و غیر جذاب
اصلا خوب نیست
طرح دیگری
اگر قرار بود این فیلمنامه در دهه ی 60 و اوالیل70 ساخته شود بد نبود اما درد حال جامعه چیز دیگر است و موفقیت فیلم در ارتباط پیدا کردنش با محیط پیرامون و مخاطب است و در حال حاضر این طرح ارزش ساخته شدن ندارد. به علاوه تم زیر سوال بردن جانبازان اطز طرف اطرافیان بارها دستمایه شده که نمونه ی بارز آن آژانس شیشه ای است البته به شکلی دیگر
طرح الهه
داستان الهه داستان خوبی است اما نواقصی در ساختار داستانی آن و نقطه ی گره گشایی وجود دارد و می طلبد زمانی را بگذاریم و در دانشگاه در مورد این طرح صحبت کنیم مهم این است که ایده ی فیلم ایده ی خوبی است اگرچه ممکن است حرکت در خط قرمز سانسور باشد.
From <https://mg.mail.yahoo.com/neo/launch?.rand=8cd9rtvcjqj2g#6697442971>
.
فیلمنامه رو گم کردم. همه ی ایمیل ها و فایل هارو گشتم... :/
این نظرات سعید ه که بعد از خوندن فیلمنامه برام نوشت.. فهمیدم سعید از پارسال شروع کرده دانشگاه هنر اصفهان درس دادن.. امسال هم بالاخره یه دختری رو پیدا کرد و می خواد باهاش ازدواج کنه.. آخه خیلی سختگیر بوده و همیشه با بچه ها سیستم رنکینگ و نمره گذاری ش رو مسخره می کردیم. مثلا می گفت به هانیه توسلی 6می دم. و به این یکی ... ستاره می داد :) چادری هم می خواست :) خلاصه جمع نقیضین عجیبی بود.
.
.
راضیه مهدی زاده
حمید خوابید و شب تنهایی نشستم به نگاه کردن فیلم رییسیان.. به روزهای کارگاه فیلمسازی فکر می کنم..
اصلا فیلم ش هم به خاطر همین دیدم. دوران عاشقی رو.. که به اون روزها فکر کنم.. که یکهو چقدر خوشحال شدیم.. بعد از چند جلسه از خاطرات ش تعرفی کردن گفت بچه ها طرح دفاع مقدسی بنویسید اگه تصویب شد با هم دیگه بودجه می گیریم و فیلم می سازیم.. قرار شد گروه گروه بشیم و ما یه گروه بزرگ شدیم و با خودمون با مصطفی و محمد و سپیده و سعید قرار گذاشتیم همه مون طرح فیلمنامه بنویسم و ببریم و... اما یه جوری همه به من تاکید بیشتر کردند.. منم از خدام بود.. می مردم برای نوشتن.. برای اینکه از خیال پردازی ت بودجه بگیری...
رفتم و تو یه هفته سه تا طرح نوشتم و .. نه نه.. پنج تا بود که رییسان تعجب کرد و درحالیکه خیلی هامون یادمون رفت اون روز بیاریم کلی حال کرد و سپاس و قدردانی از من و گفت می خونم و جلسه ی بعدی بهتون می گم نتیجه رو...
جلسه ی بعدی که اومد سر کلاس گفت خیل یاز طرح هاتون بد که نه افتضاح بوده و.. بعد شروع کرد از یکی از طرح ها تعریف کردن.. خیلی شبیه داستان من بود اما من فکر نمی کردم مال من باشه.. بود.. خیلی داغ شده بودم و خجالت هم کشیدم ولی داشتم از خوشحالی می مردم و قرار شد طرح فیلمنامه ی ما تصویب بشه و ما بریم بودجه و کارهای پیش تولید رو انجام بدیم.
.
..
سه بار رفتیم و اومدیم. مصطفی شده بود کارگردان و هر روز می رفت و هی می گفتن طرح تون ناقص ه و ما درک نمی کنیم و...
آخرین بار گفتند نویسنده بیاد با خودش حرف بزنیم و برامون توضیح بده و ..
رفتم.. تیپ هم تا جایی که می تونستم مثبت کردم.. اما تیپ رنگی من برای اونجا باز هم مثبت نبود.
ته یه کوچه ی بن بستی بود با یه تابلوی آبی بزرگ.. بعد هم هی من رو از این اتاق به اون اتاق بردند.
برام چای آوردند و قند و تحویلم گرفتند.
یه پسر جوون که خوب بود از نظر تیپ و قیافه.. یعنی خوب نمره ی قبولی رو می گرفت اومد و کلی باهام حرف زد و کلی حرف زدیم و حرف زدیم و ازم توضیح خواست .. خوب راستش من زیاد آدم توضیح دادن نیستم.. اما قبل ش با بچه های گروه کلی حرف زدیم و اونا کلی منو پر کرده بودن که امیدمون به توعه و این بگو و ...
.
خیلی حرف زدیم و در نهایت بهم گفت این طرح فیلم کوتاه نیست و خیلی مارو ببخشید و .. بودجه ای نمی تونیم بدیم...
.
این اولین شکست من نبود اما یکی از تلخ ترین هاش بود چون پای چندتا آدم عشق فیلمسازی امیدوار دیگه هم وسط بود.
.
تموم شد... فیلم دوران عاشقی با باز و بسته کردن چشم های لیلا حاتمی شروع و تموم شد :/
.
.
دارم می گردم که طرح فیلمنامه رو پیدا کنم.. کلی ایمیل های قدیمی... کلی خاطره های بالااومده... با آدم های زیادی.. که هستند و نیستند و پررنگ تر شدند و کمرنگ تر..
ایمیل هام به اون روزهای امیدوار فیلمسازی نزدیک شدند. این ایمیل ها رو دارم.
.
Message body
طرحش که کامله ولی دارم رو خود فیلمنامه کار می کنم. تموم شد می دم بهت که بازنویسی ش کنیم. درضمن ما که نمی تونیم سریع شروع کنیم تا وقتی که رییسیان بودجه ی طرحو اکی کنه.
راستی کی وقت داری من لپ تاپ بزرگمو بیارم بدم بهت؟ مثلا 5شنبه وقت خالی داری؟؟
From <https://mg.mail.yahoo.com/neo/launch?.rand=8cd9rtvcjqj2g#3808734912>
..
To
• Mehdizade- Razi
Message body
طرح عکس:
طرح خوبی است اما اگرچه ظاهرا ساده میآید اما ساخت آن زمان بر و هزینه بر است نمایش جنگ برای تاثیرگذاری بیشتر لازم است و امری انکار ناشدنی است به همین خاطر پول کلانی را می طلبد در غیر این صورت طرح در نطفه خفه میشود و آن جذابیت و داستانگویی را حفظ نمی کند. اما به هرحال به عنوان یک قصه قابل قبول است و البته نه در قالب کوتا بلکه زمینه چینی ها و پیگیری داستان زمان می طلبد و زمان این فیلم نیمه بلند تا بلند را نیاز دارد.
زنی که ماند زنی که رفت
این طرح خوبی نیست و می توان چند فیلم بلند ایرانی نام برد که بخشی از خورده طرحهایشان همین طرح است
طرحی تکراری و غیر جذاب
اصلا خوب نیست
طرح دیگری
اگر قرار بود این فیلمنامه در دهه ی 60 و اوالیل70 ساخته شود بد نبود اما درد حال جامعه چیز دیگر است و موفقیت فیلم در ارتباط پیدا کردنش با محیط پیرامون و مخاطب است و در حال حاضر این طرح ارزش ساخته شدن ندارد. به علاوه تم زیر سوال بردن جانبازان اطز طرف اطرافیان بارها دستمایه شده که نمونه ی بارز آن آژانس شیشه ای است البته به شکلی دیگر
طرح الهه
داستان الهه داستان خوبی است اما نواقصی در ساختار داستانی آن و نقطه ی گره گشایی وجود دارد و می طلبد زمانی را بگذاریم و در دانشگاه در مورد این طرح صحبت کنیم مهم این است که ایده ی فیلم ایده ی خوبی است اگرچه ممکن است حرکت در خط قرمز سانسور باشد.
From <https://mg.mail.yahoo.com/neo/launch?.rand=8cd9rtvcjqj2g#6697442971>
.
فیلمنامه رو گم کردم. همه ی ایمیل ها و فایل هارو گشتم... :/
این نظرات سعید ه که بعد از خوندن فیلمنامه برام نوشت.. فهمیدم سعید از پارسال شروع کرده دانشگاه هنر اصفهان درس دادن.. امسال هم بالاخره یه دختری رو پیدا کرد و می خواد باهاش ازدواج کنه.. آخه خیلی سختگیر بوده و همیشه با بچه ها سیستم رنکینگ و نمره گذاری ش رو مسخره می کردیم. مثلا می گفت به هانیه توسلی 6می دم. و به این یکی ... ستاره می داد :) چادری هم می خواست :) خلاصه جمع نقیضین عجیبی بود.
.
.
راضیه مهدی زاده